#استاد_حسین_نوروزی
اگر به جای آموختن، فقط روزهایتان را می گذرانید و هرساله فقط تولد می گیرید و سن تان را زیاد می کنید، بازنده محسوب می شوید.
اگر فقط برای داشتن آسایش، اتومبیل و خانه عوض می کنید، بازنده هستید.
اگر خوشحال بودن و شاد کردن دیگران را نیاموخته اید.
اگر نمی توانید خود و دیگران را ببخشید.
اگر رقصیدن را نیاموخته اید یا جرات آن را ندارید.
اگر بازی و تفریح در برنامه ی شما نیست.
اگر شنا نمی کنید.
اگرطولانی ترین مسافرت های شما، تا منزل خواهر و مادرتان است.
اگر هر روز و هرشب، سریال های بیشتری می بینید.
اگر هنوز نمی توانید روزی ده صفحه کتاب بخوانید.
اگر نمی توانید روش زندگی تان را مثل همان هایی کنید که مدام از آنها مثال می زنید، بازنده محسوب می شوید.
اگر نمی توانید یک روز از وقت تان را برای دیدن دریاچه ای در ۵۰ کیلومتری شهرتان آزاد کنید.
یا غروب آفتاب را در دشت و کویر ۲۰ کیلو متری تان تماشا کنید.
اگر خانواده، مهمانان و همه باید حتی در روزهای تعطیل، تا دیروقت منتظر شما بمانند تا با شما شام میل کنند، شما بازنده واقعی هستید.
اگر تاکنون آدم برفی نساخته اید.
اگر تا کنون به سالن تئاتر نرفته اید.
اگر گالری هنری یا مسابقه فوتبال یا والیبال را به صورت زنده ندیده اید.
شما بازنده اید.
اگر بعد از خواندن این متن می گویید:
"ای بابا دلت خوشه"، شما زندگی را باخته اید.
برای خودت احترام قائل شو.
شما فقط یک بار زندگی می کنید.
شادی و خوشبختی ذخیره کردنی نیستند
قابل بازیافت هم نیست
"مهراب حیدری"
مدرس و مشاور افزایش مهارت های شخصی
۲.انتخاب کنید که امروز میخواهید چه سطحی از آگاهی را بکاوید. سپس سه انتخابی را که ضامن دستیابی شما به این حالت هستند، بنویسید. به یاد داشته باشید که شما نیرومند هستید!
۳. با تمرکز کامل و توجه برکاری که در دست دارید، از گذشته بیرون بیایید. مهم نیست کار شما چه قدر معمولی و پیش پا افتاده باشد. قدر این موهبت را بدانید که امروز زنده هستید.
۴. با بدن خود چنان رفتار کنید که گویی ارزشمندترین کودکیست که در آغوش گرفتهاید. امروز این کودک را نوازش کنید و غذاهای مقوی و حرکات نشاط آور به او بدهید.
۵. همه چیز را رها و به خدا واگذار کنید. نگرانیها و دلمشغولیهای خود را به قدرتی بزرگتر از خودتان بسپارید. پیش از خواب، تشویشهای خود را بنویسید و در کیسهی زباله بیرون خانه بگذارید تا دور ریخته شوند.
۶. امروز، زندگیاتان را همانگونه که هست، بپذیرید. همهی آنچه را نمیتوانید تغییر دهید، بپذیرید. یادتان باشد فردا روزی تازه در پیش است. نفسی عمیق بکشید.
۷. برای هر کار خوبی که به انجام میرسانید و هر فکر خوبی که دارید، از خودتان قدردانی کنید. در طول روز آن قدر خوبیهایتان را تشخیص دهید که از شدت این قدرشناسی صادقانه، از موفقیتهایتان سرخ شوید.
۸. واقعاً کفشهای قدیمی و کهنهی خود را به کسی بدهید یا در زبالهدانی بیندازید. همه جا را مرتب کنید و هرچه را دیگر نمیخواهید و استفاده نمیکنید، ببخشید یا دور بیندازید.
۹. شما بعنوان یک انسان بالغ و پراحساس، از نظر جسمانی، عاطفی و معنوی مسئول خود هستید. ببینید خودِ نابالغ شما در کدام زمینههای زندگیتان اختیاردار است. حالا از آن شیوهی رفتار دست بکشید و اجازه دهید خودِ بزرگسال شما اختیار را در دست بگیرد.
۱۰. به اشتباه خود اعتراف کنید. فروتنی، کلید واقعی خوشبختیست. هر گونه تکبر یا هر پافشاری و لجاجت برای «برحق» یا «موجه» بودن را که هم اکنون آرامش شما را به هم میریزد، کشف کنید.
۱۱. وقتی احساس میکنید حوصلهی شما سررفته یا گیر افتادهاید، خطر کنید. کاری پیشبینی نشده و متفاوت با رفتار متعارف خود انجام دهید.
۱۲. هرچه سریعتر خشمها، رنجشها و کینهها را رها کنید. آنها را نزد خودتان اعتراف کنید و سپس این آزردگیها را به نیروی الهی درون واگذارید.
۱۳. با گوش دادن به نیازهای بدن و دادن محبت و توجه و استراحتی که بدنتان شایستهی آن است، به جسم خود احترام بگذارید. هفتهای یک روز از کار با تلفن، ایمیل و پیام کوتاه مرخصی بگیرید تا به خودروی مقدستان سوخت برسانید و آن را پر کنید.
۱۴. یادتان باشد که شما شایستهی بیشتر از اینها هستید.
از کتاب "پاک سازی آگاهی"
اثر "دبی فورد"
بوی جان می آید اینک از نفس های بهار
دستهای پر گل اند این شاخه ها ، بهر نثار
با پیام دلکش ” نوروزتان پیروز باد ”
با سرود تازه ” هر روزتان نوروز باد ”
شهر سرشار است از لبخند ، از گل ، از امید
تا جهان باقی است این آئین جهان افروز باد . .
فرا رسیدن نوروز باستانی ، یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم
بر همه ایرانیان پاک پندار ، راست گفتار و نیک کردار خجسته باد . . .
شعور یعنی تشخیص کار خوب از بد ،
شعور یعنی تشخیص کار درست از اشتباه .
سواد، یاد گرفتن فرمول و اطلاعات در علم و یا مبحث خاصی است !
این شعور هست که راه استفاده درست و یا غلط از علم (سواد) رو به ما میگه !
شعور رو به کسی نمیشه آموزش داد، یک انسان میبایست در درون خودش طلب شعور کند تا به آن دست پیدا کند !
چه بسا ما شخصیتهای برجسته علمی و دانشگاهی داریم ،
که سواد دارند ولی شعور ندارند .!
۱۰ آوریل، درگذشت #جبران_خلیل_جبران
خلیل جبران گفته است: "عشاق باید همچون دو ستون یک معبد باشند؛ با هم نزدیک باشـند و چنان دور که سقف را بر پا دارند، قدري دور از هم." عشاق باید چنین باشند، همچون سـتون هـاي یـک معبـد خیلـی نزدیـک، از یـک سـقف حمایت میکنند. سقف معبد عشق باید حمایت شود، ولی اگر خیلی به هم نزدیک باشند، سقف فرو می ریزد.
فاصله فقط وقتی ممکـن اسـت که وابستگی وجود نداشته باشد. فقط مردمان آزاده هستند که می توانند فاصله را حفظ کنند.
مردمان وابسته فقط به یکدیگر می چسبند. آنـان از گوشۀ چشم همدیگر را می پایند تا دیگري فرار نکند.
زن تحقیقات می کند که آیا شوهرش توسط زن دیگـري جـذب شـده اسـت یـا نـه .او لباسهاي شوهرش را با دقت نگاه می کند که آیا تار موي زنی روي آن هست یا نه.
شوهر نیز مراقب است که آیا زنش به دیگري علاقه دارد یا نه. زمانی که چنین جاسوس بازي شایع باشد، چگونه می تواند خوشی و عشق وجـود داشـته باشد؟ حتی اگر همین مقدار اعتماد به دیگري وجود نداشته باشد، عشق چگونه می تواند وجود داشته باشد؟
عشق در فضاي اعتماد عظیم رشـد میکند. براي دیگري هیچ اعتماد و احترامی وجود ندارد، وابستگی خیلی زیاد به او وجود دارد، می خواهی به او بچسـبی، شـما زنجیـر یکـدیگر میشوید.
در مورد ازدواج چند حقیقت اساسی باید تشخیص داده شوند:
اول اینکه هیچکس بـراي دیگـري زاده نشـده اسـت .
دوم اینکـه هـیچکس اینجـا نیامده که ایده آل هاي تو را براي اینکه او چگونه باید باشد کند.
سوم اینکه تو ارباب عشق خودت هستی و می توانی هر آنچه که مـایلی از آن نثار کنی، ولی نمیتوانی عشق را از دیگري طلب کنی، زیرا هیچکس برده نیست.
اگر این حقایق ساده درك شوند، آنوقـت مهـم نیسـت کـه مزدوج باشید یا نباشید، میتوانید با هم باشید، به یکدیگر فضا بدهید و هرگز در فردیت دیگري مداخله نکنید.
در واقع، ازدواج یک نهاد منسوخ شده است. نخست اینکه زندگی در هیچ نهادي خوب نیست. هر نهادي ویرانگر است. ازدواج امکان هرگونه خوشبختی براي میلیون هـا انسـان را از بین برده است.
این اشخاص قبل از اینکه درست به انتقاد گوش بدهند، وضع حمله به جای دفاع به خود میگیرند و آرام نمیشینند تا آنکه یک کلمه را با دو کلمه پاسخ گویند.
ما به طور کلی از انتقاد بدمان میآید و از تعریف مسرور میشویم بیآنکه ببینیم کدامیک صحیح است.
عاطفه و احساسات ما همیشه قویتر از منطق ماست و آنچه از دور یا نزدیک، گوشه از عاطفه و احساس ما را جریحه دار سازد، عقل ما بیم دارد که آن را مورد بحث و تحقیق قرار دهد و واقع امر را روشن سازد.
#دیل_کارنگی
آیین کامیابی
همه ی كارها و اعمالت كمی به نظرت تكراری می رسد.
انگار محكوم به آن هستی كه تا ابد آن ها را تكرار كنی .
بعد ناگهان جلو چشمت آینده ای كه برایت باقی مانده آشكار می شود،
زمانی كه برای نوشتن و كار كردن فرصت داری،
چیزهایی كه به نظرت تازه می رسد.
كسی كه آینده را فاقد هر چیز تازه ببیند كاملا خود را در زندان حس می كند.
تعریف زندان همین است. مگر نیست؟
وقتی كه چیز تازه ممكن نباشد.
"رولان بارت"
. عادت رد تفکراست و ردتفکرآغازبلاهت است وابتدای ددی زیستن،
انسان هرچه دارد؛ محصول تمامی هستی خویش رابه اندیشه سپرده است،
ومن پیوسته می اندیشم ؛ که کدام راه،کدام مکتب وکدام اقدام، درفروریختن این بنا می تواند تاثیر بیشتری داشته باشد
و همیشه خاطرات عاشقانه از نخستین روز، نخستین ساعت، نخستین
لحظه، نخستین نگاه ونخستین کلمات آغازمیشود همانگونه که ت
ازنخستین زندان، نخستین شلاق و نخستین دشنام های یک بازپرس.
عشق نفس نخستین است ودرد؛درد جاری، نخستین همیشه.
سن مشکل عشق نیست زمان نمیتواند بلور اصل راکدر کند مگر آنکه تو پیوسته برق انداختن آن را از یاد برده باشی
"زنده یاد نادر ابراهیمی"
#داستایوفسکی
درباره این سایت